کتاب های نیرنگ، مرد بی چهره و زندگی من در سیا

دنیای پنهان جاسوسی

نویسنده

جاسوسی از دیرباز نقش مهمی را در زمان جنگ و صلح ایفا کرده و تاریخ بهره گیری از آن به دوران کهن بر می گردد. در سایه جنگ سرد پس از جنگ جهانی دوم، سازمان های جاسوسی نقش به سزایی در پیاده سازی خواسته های دولت های مطبوع خود داشتند. کتاب های فراوانی تا کنون در مورد عملیات های مخفیانه جاسوسی و ضد جاسوسی نوشته شده و در دسترس می باشند. در ادامه به معرفی سه کتاب در این موضوع می پردازیم که همگی توسط انتشارات اطلاعات منتشر شده اند.

کتاب اول که نیرنگ نام دارد، به تشریح جنگی نامرئی بین سازمان های اطلاعاتی شوروی (کا گ ب) و آمریکا (سیا) می پردازد. در این نبرد، هر دو سازمان علاوه بر جمع آوری اطلاعات، تلاش داشته اند تا به طریقی طرف مقابل را فریب داده و گمراه سازند. این کتاب در اصل تاریخچه ای است در مورد کاربرد عامل نیرنگ در رویارویی سازمان های جاسوسی دو ابر قدرت جنگ سرد، به گونه ای که طرفین هیچ گاه کاملا اطمینان نداشتند که عوامل آن ها تا چه حد موفق بوده و راستگو هستند. این امر در مورد جاسوسانی که از شرق به غرب پناهنده می شدند نیز صادق بوده و راستی آزمایی مشکل بود. این کتاب توسط ادوارد جی اپشتین نوشته شده و اقای فریدون دولتشاهی به خوبی و شیوایی آن را ترجمه کرده است.

از روزی که انسان اولیه یاد گرفت با قرار دادن یک طعمه در آب یا تقلید صدای پرندگان می تواند شکار را فریب داده و به نزدیک خود بکشاند، نیرنگ بخشی از تمدن بوده است.

دومین کتاب زندگی من در سیا نام دارد که زندگی نامه جاسوس کارکشته سازمان سیا، دوان آر کلاریج می باشد. در این کتاب او به شرح ماموریت های خود در نپال، ترکیه، ایتالیا و سایر کشورها پرداخته و نقش سازمان مطبوع خود را به گونه ای که لطمه ای به کلیت آن وارد نیاورد، افشا می کند. کتاب در اصل دفاعیه ای است از یک عمر جاسوسی و توجیه کردارهای نظام سلطه. این کتاب را اقای اسد ا…. امرایی به زیبایی به فارسی ترجمه کرده اند.

ماموران ویژه ای که مدتی طولانی در خارج اقامت می کنند، خواص بومی پیدا می کنند و تماس خود را با واقعیت از دست می دهند. «واقعیت» [از نظر سازمان سیا] فقط واشنگتن است.

کتاب سوم مرد بی چهره نام دارد که داستان زندگی پر حادثه جاسوسی تمام عیار به نام مارکوس ولف می باشد. وی که ریاست سازمان جاسوسی آلمان شرقی را بر عهده داشته است، به مدت بیست سال تمامی شبکه های جاسوسی بلوک غرب را فریب داده و ناشناخته مانده بود تا در نهایت به طور تصادفی چهره او شناسایی شد. او روشی خاص برای به دام انداختن افراد مهم و سرشناس در سازمان های دولتی و سری بلوک غرب به ویژه المان غربی داشته است که در متن کتاب شرح داده شده است. پس از فروپاشی بلوک شرق و از میان رفتن دیوار برلین، او اظهار داشته که به ایدولوژی خود ایمان داشته و نمی دانسته که روسا چه کارهایی می کرده اند، به گونه ای که اگر کسی می گفت که استالین و گروه او کشتار می کنند برایش باورپذیر نبوده است. کتاب را خانم مهوش غلامی با توانایی خاصی به فارسی ترجمه کرده اند.

[پس از فروپاشی دیوار برلین] جاسوسی که در طرف شرقی مرز بود از جایگاه متهمان سر در آورد، در حالی که جاسوس طرف غربی در جایگاه شهود نشسته بود.

پیشنهاد می کنم کتاب های معرفی شده را بخوانید تا به فضای تیره و خطرناک دنیای جاسوسی پی ببرید.

افزودن دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

ممکن است به این مطالب هم علاقه مند باشید